پرسه

در پس‌کوچه‌های خیال

پرسه

در پس‌کوچه‌های خیال

دوست احتمالی

شنبه, ۸ تیر ۱۳۹۸، ۰۳:۱۲ ب.ظ

یک سال از اولین نفس‌های این وبلاگ می‌گذرد و من -به‌شیوهٔ خود- لال تر شده‌ام. ابتدا شور نوشتن داشتم، تند می نوشتم، دوست داشتم بگویم که من هم می‌توانم بنویسم. من هم می‌توانم مثل دیگر نویسنده‌ها باشم. و هزار «من هم» دیگر‌. اما دیگر نه. نه قلم کمک می‌کند، و نه کاغذ سفید شوری برمی‌انگیزد.

زمان که گذشت فهمیدم برای آنکه یک خط بنویسی، یا باید یکسال درد کشیده باشی یا یکسال لذت برده باشی. هر واژه بایستی پشتوانه عمیقی داشته باشد؛ از درون تو. نمی‌توان واژهٔ بی‌محل خرج کرد. که آنگونه اگر شد نه اعتباری می‌ماند، نه آبرویی.

اما همه‌اش همین نیست. این‌صفحه، ماه مهرم بود. و البته هست. ماهی در دل شب بیرونم. من پیام دوست داشتنم را بلندبلند برای تک‌تک تارهای ساکتت می‌نوازم و جداجدا هر کدام را -چون بلبلی که گلی را- به پرستش می‌ایستم. من به زبان خودم دوستت دارم.

این را هم بدان، اگر دریا توفان است یا آرام، برای تو، ای دوست احتمالی، تنها بازتاب رام این دریا را -=ماه را- می‌فرستم و نگاه گاه‌به‌گاه تو بدان پیام، یگانه دلخوشی‌ام است.

در نخستین خطوط گفتم لال‌تر شده‌ام. اما نه! هرچند بسیار سخت می‌نویسم اما هنوز حرف‌هایی دارم. واژه‌هایی دارم. بنابراین، ای دوست احتمالی‌! سال دوم را  برای تو می‌نویسم. زلال‌تر.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۸/۰۴/۰۸
عین.کاف

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی